top of page
Search

سید حسن تقی‌زاده

  • Nameless
  • Jul 26, 2023
  • 3 min read

چندی پیش کتابی را در مورد سید حسن تقی‌زاده مطالعه کردم. برای فرد کم سوادی مثل من تقی‌زاده تنها در عالم مطالعات ایرانشناسی مطرح بود. فردی که مقالات او به فارسی و فرنگی سبب شکافتن دشواره‌های پژوهشی بسیاری در مورد مطالعات ایرانِ کهن از زبان، گاهشماری و تاریخ تا شعر و ادب شده است. به راستی جایگاه علمی و میراث آکادمیک او خدشه ناپذیر است. اما تقی‌زادۀ سیاستمدار، تقی‌زادۀ نمایندۀ مجلس، تقی‌زادۀ سفیر و استاندار و تقی‌زادۀ سردبیر روزنامه برای من کمتر شناخته شده بود.

وسعت دانش او از زبان، تاریخ و ادبیات ایران و جهان بی‌نظیر است، شناخت او از مملکت ما و دشمن اصلی جغرافیایی آن (روسیه) فوق‌العاده است و به همین دلیل روس‌ها از پذیرفتن تقی‌زاده به عنوان سفیر ایران سر باز زدند. به راستی سال‌های پایانی قاجار و آغاز دوران رضاشاه نخبگانی به ایران تحویل داده است که تا به امروز نظیر آنان پیدا نشده است. کسانی چون فروغی، آخوندزاده، تقی‌زاده، مشیرالدوله، کسروی و دیگر سیاست‌ورزانی که اصلا ادیب، مورخ، زبان‌شناس و ایران‌شناس بودند و هم زمان وکیل مجلس و وزیر و سفیر و نخست وزیر و استاندار هم بودند.

شاید اتفاقی که بیش از هرچیز به ایران ضربه زد عدم سیاست‌ورزی نخبه‌گان راستین علوم انسانی ایران و عدم حضور آنان در رسانه‌ها و روزنامه‌ها بود، به نوعی افرادی چون یارشاطر، خانلری، تفضلی، بدرالزمان قریب، ماهیار نوابی، بهرام فره‌وشی و دیگر کسان یا غایب همیشگی صحنۀ سیاست و کنشگری رسانۀ ایران بودند و یا سیاست‌ورزی آشکار، موثر و محرک جریان‌های فکری نداشتند. شبه‌محققان و شبه‌ادیبانی که میدان کنشگری و رسانه را در دست گرفته بودند یا آنان را به شماری نمی‌آوردند یا چون جلال آل احمد به بزرگانی چون یارشاطر «بارقاطر» می‌گفتند‌. آنان سبک ادبی خود که بیش از هرچیزی از عدم آگاهی آنان از زبان فارسی و فرهنگ و ادبیات ایران نشأت گرفته بود را توانستند به مفهوم بی‌بدیل «شعر»، «رمان» و «نثر» به رعایای تازه با سواد شده غالب کنند و به زبان فارسی که ابزار اصلی شهرتشان بود و به رضاشاهی که عامل اصلی رهایی آنان از بردگی ارباب و با سودا شدنشان بود دشنام دادند. جای استعاره و تمثیل و کنایه و وزن و نظم فارسی را متلک‌های خیابانی و دشنام‌های شاملو و براهنی گرفت و لغات نارایج فرنگی که از ویژگی‌های نثری نویسندۀ غربزدگی (آل احمد) بود جایگزین لغات رایج فارسی و عربی در زبان شبه‌تحصیل‌کردگان و روشنفکران شد، این اتفاقات درست در زمانی رخ می‌داد که خانلری «عقاب» را می‌سرود! خانلری مدیر مرکز پیکار با بی‌سوادی بود ولی با بی‌سوادی که بخواهد بی‌سواد بماند یا سواد خودش را تعریف کند چه باید کرد؟

سال‌ها گذشت و در هر کوی و برزن ایران می‌توان مجالس مردم‌نهادی را یافت که به خوانش شاهنامه اختصاص دارد و نه به خوانش شاملو، شعر نو و میراثش عملا شکست خورده است، این عشق به ادبیات کهن مختص شهر نیست و حتی عشایر ایران شاهنامه را به شعر نو ترجیح می‌دهند و مجلس شاهنامه خوانی برگزار می‌کنند. اما همچنان این بازی رسانه‌ای ادامه دارد. چندی پیش دیدم که یک قاتل که فقط سه کلاس بیشتر از ابراهیم رئیسی درس خوانده است و صد و یک هنرمند را بی‌کار کرده است به عنوان هیئت علمی در دانشگاهی مطرحی در انگلستان حضور دارد! کسانی که نمی‌تواند یک خط به فارسی را بی‌غلط بنویسند یا بخوانند با صد عنوان و بودجه در خارج از ایران به مراتب علمی و شغل می‌رسند فقط چون خوب به «ایران» و «زبان فارسی» دشنام می‌دهند.


ree

 
 
 

Comments


Post: Blog2_Post
  • Facebook
  • Twitter
bottom of page